نمی توان ز تو دل کندن و به غیر تو بستن خوش آنکه پیش تو استادن و به شوق نشستن
بروی ماه تو دیدن تو را ز جمله گزیدن گره ز زلف نکوی تو باز کردن و بستن
زجام وصل تو نوشیدن و ز خویش گذشتن از آنچه رنگ تعلق گرفته جستن و رستن