خاطرات پیرمرد

 

بازار تهران...یک روز سرد زمستانی...او و خاطراتش...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
عموقاسم پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:25 ق.ظ http://amooghasem.blogspot.com

نمی خوم الکی بگم خیلی حال کردم ولی خیلی حال کردم... در پناهه خدا باشی عزیز

علی پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:53 ق.ظ http://barakat.blogsky.com/

عنوان بلاگت توجه ام جلب کرد.
یه نکته ای هست: اون هم اینه که نمی شه رو این که -چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم- ارزش گذاشت اگه بید مجنون باشی از هزاران سرو سترون بیشتر می ارزی

در واقع می تونه اینطور هم باشه... رندی حافظ!

یه نجمه دیگه یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ق.ظ

خداییش خیلی قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد